ایلام، پایگاه خبری راسان خبر؛ گذاشتم تا هفت روز بگذرد تا با درد فراغت گریه کنم، عقدهام خالی شود و آرام بگیرم. این هفت روز، هر صبح بر سرمزار تو آرام میگریستم تا که شاید دل طوفانیام در کنار ساحل آرام قبرت از تلاطم بازایستد تا باور کند نبودنت را، باور کند که صاحب آن […]
ایلام، پایگاه خبری راسان خبر؛ گذاشتم تا هفت روز بگذرد تا با درد فراغت گریه کنم، عقدهام خالی شود و آرام بگیرم. این هفت روز، هر صبح بر سرمزار تو آرام میگریستم تا که شاید دل طوفانیام در کنار ساحل آرام قبرت از تلاطم بازایستد تا باور کند نبودنت را، باور کند که صاحب آن خندهها دیگر نیست و من نیز باور کنم دیگر یاری نیست که امیناش باشم…..
شبهای این روزهای غمناک، مدام عصبی میشدم و میخواستم بنویسم، بنویسم از دردهای تو، از زخم های تو که نامروتان بر پیکر روح عزیزت میگذاردند و به خود و تن نحیفشان افتخار می کردند. آنان که تنها دردشان ریاست برحق تو بر خانهی امن مطبوعات ایلام بود. آنان که اکنون رنگ سیاه جامهات، بر صورتشان نشسته و به لکه های نامبارکی در میان اهالی رسانه بدل شدهاند.
همه این افکار، با یاد مرد مهربانی که تا چشمش به من میافتاد و قبل از سلامم با لحنی آرام بخش می گفت: “امینی چطوره؟” فراموشم می شد و قلمم را کنار می زدم و آرام به خواب می رفتم. آه لعنت به این زندگی، لعنت به جماعتی که تا زنده بودی میخواستند زمینت زنند، اما حالا که زمین تو را مال خود کرد، همه بر زیرتابوتت اشک دلتنگی میریختند، اما چه سود….
سامی عزیز، بخدا اگر هزار سال هم بگذرد، بازم هم صبحِ هر روز تلفنم را چک می کنم که شاید از جانب تو پیامی داشته باشد و مرا از این کابوس برهاند که دنیا مگر می شود بی تو رنگی از عشق داشته باشد. این روزها از کوچه و خیابان و همه چیز خسته و ناراحتم، این روزها من از خدا هم گله دارم… آرزو می کنم که ای کاش خانه ای در کار نبود و ما هم در کنار تو گرمِ مهربانی و عشق و رفاقت نمی شدیم تا که الان مجبور نباشیم با سردی رفتنت بسوزیم و بسیازیم. می دانم، می دانم اکنون زهرا، باران گون اشک می ریزد تا امالبنین به جای پدرشان دستی از صبوری و استقامت بر سرشان کشد و بانوی فرشتهات با غم و اندوه بزرگ نبودنت، سه بانوی منزلت را همچون خودت پاک و پرافتخار تحویل جامعه و انقلاب دهد.
قصد من از نوشتن نه آن است که در ابتدا تصمیم بر آن داشتم و نه این است که بخواهم در مورد مرگ و بزرگی غم از دست دادن پدر چیزی بنویسم که اگر اینگونه بود تا کنون دهها مطلب نوشته بودم. می خواهم از روزهایی بنویسم که برخی نگذاشتند به کام حاجی عزیزمان خوش آید و به قول خودش کاری کند کارستان؛ از روزهایی که برخی با اظهار نظراتشان، روح و قلب وی را آکنده از غصه و غم می کردند؛ از روزهایی که این بزرگ مرد، مرهمی جز صبر روی دردها و زخمهایی که بر تن روحاش میگذاشتند، نمیگذاشت و میگفت: بگذار هرچیزی که میخواهند بگویند و بنویسند، جمع بزرگی از اهالی رسانه نیاز به توجه دارند و منتظر خدمات و کارهای ما هستند.
هدف من و مخاطب من تنها کسانی نیستند که با ایشان مشکل داشتند و عناد ورزیدند، بلکه تمام اهالی رسانه و در ابتدا خودم را مخاطب قرار می دهم و انتظار دارم همه به این موارد توجه و عنایث ویژه داشته باشند؛ چرا که با مرگ ناگهانی سامی عزیز همه به این درک رسیده ایم که مرگ برای همسایه نیست و ممکن است فردا دامن هر کدام از ماها را بگیرد و در این دنیا نفسی نداشته باشیم.
با هم مهربان بودن یکی از دغدغههای مهم حاجی بود. عاطفه مهرهی گم شده در بین بچههای رسانه در ایلام است. هیچ گونه رابطه عاطفیای بین همکاران ما وجود ندارد. باید دانست روابط عاطفی تنها برای روزهای غم و شادی نیست بلکه در تمام مراحل زندگی باید نمود داشته باشد و زندگی را زیباتر کند. در این دوره از خانه مطبوعات در کنار سامی برنامه های زیادی داشتیم که این مورد را تا حدی برطرف کنیم ولی خدا تقدیری دیگری خواست و ما هم تسلیم رضای او هستیم، اما اکنون که او نیست همه به یادش با هم مهربان باشیم و سلام هم را با رحمت پاسخ دهیم.
منتظر مرگ هم نباشیم که اشک بریزیم و ماتم بگیریم و سیاه بپوشیم و بنویسم از محاسن مرحوم و تسلیت بگیم. بیاییم تا زنده ایم لحظههایی را پر از شادی درست کنیم و همه را در آن سهیم کنیم. سامی دیگر زنده نمیشود، اما یاد او زنده است، بیاییم به یاد او و برای شادی روح او با هم مهربانتر از همیشه سلام کنیم، به روی هم بخندیم، راضی به شکست هم نباشیم و همه یک نفر باشیم برای یک نفر.
درست است که کار کردن در خانه مطبوعات بدون حاحی سخت و دشوار و تا حدی غیرممکن است، اما خانهای که نفس حاجی به یادگار دارد ویرانه نیست و اعضای محترم نیز تا توان دارند برای رسیدن به اهداف سامی شهبازی عزیز تلاش خواهند کرد و در این راه بی نیاز از حمایت دوستان عزیز نخواهیم بود.
▪️نکته ای که لازم هست تاکید کنم، رفتار انسانی و برخورد والای حاج سامی با قشر بانوان در رسانه ای و غیر رسانه ای بود، ان شاءالله آن رفتار و کرامت انسانی ادامه پیدا کند.
به امید روزی که دیگر ناراحت رفتارهای خود با کسانی را که از دست میدهیم نباشیم، به امید آنکه زنده را نکشیم و مرده را روی سر نبریم.
الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
آنان که میدانند به پیشگاه خدا حاضر خواهند شد و بازگشتشان به سوی او خواهد بود.
شناسه خبر/۵۳۴۲۵
- نویسنده : محمد امین احمد بیگی_روزنامه نگار
Saturday, 27 September , 2025