راسان خبر/انگار لب هایم را بهم دوخته بودند. نای حرف زدن نداشتم. زمان به سختی سپری می شد و من همچنان بدون تحرک روی تخت بیمارستان سوختگی دراز کشیده بودم.

ایلام، پایگاه خبری راسان خبر؛ همه چیز از درگیری لفظی بین من و مادرم شروع شد. کم کم دعوا اوج گرفت. تهمت و فحش های او توی گوشم می پیچید. دیگر هدف‌های زندگی‌ام را گم کرده و فقط به خودکشی فکر می کردم.

چند ساعت از این ماجرا گذشته بود که پدرم به  اتاقم آمد. با بوسه بر پیشانی من دستانم را گرفتم و گفت؛ دخترم نباشد بابایی از غصه دق می کند! او همش سعی می کرد آرامم کند. اما من با گریه کلمه خودکشی را تکرار می کردم.( خودم را از دست مادرم می کشیم. به خدا می کشم..)

از شدت گریه گوشه ای اتاق خوابم برده بود. چشمانم از درد باز نمیشد. سردرد امانم را بریده بود. به ساعت گوشی همراهم نگاه کردم ساعت از ۲ بامداد گذشته بود. آهسته از راه پله خانه پایین رفته و با برداشتن پیت نفت گوشه ای حیاط به سمت زیر زمین رفتم. بغض گلویم را فشرده بود انگار کسی آن را چنگ میزد. راه نفسم بسته شده بود.

دوست داشتم قبل خودکشی با خواهر کوچکترم (مهسا) که او هم مانند من از ناملایمت های مادرم در امان نبود حرف بزنم. دوست نداشتم او را تنها بگذارم. ما تکیه گاه خوبی برای هم بودیم! با دستان لرزان برایش نوشتم( دوستت دارم خواهری حلالم کن) و پیامک ارسال شد.

می خواستم هر چه زودتر خودم را از این زندگی راحت کنم. با عجله نفت را روی سرم ریختم.. در تاریکی اتاق دنبال فندک می گشتم اطراف  را دست زدم اما پیدا نکردم. با نور گوشی شروع به گشتن کردم. بلند که شدم فندک از روی دامن به زمین افتاد. انگشت شست دستم توان زدن جرقه فندک را نداشت.

انگار تنها نبودم! در تاریکی یک نفر آرام و شمرده توی گوشم زمزمه می کرد خودت را خلاص کن..این زندگی ارزش زنده بودن ندارد… زود باش زود باش تمامش کن.. بدجور تحت تاثیر  این حرفا قرار گرفته بودم .. با فشار دوباره و دوباره، اتش روشن و در حالی که با فریاد به سمت درب زیرزمین می دویدم به یکباره به زمین افتادم.

بین خواب و بیداری متوجه حضور چند نفر کنارم شدم، صورت آنها تار و شناخت برای من سخت بود.  یکی با صدای بلند می گفتم باید زودتر به زندگی خود پایان می داد. آن یکی هم می گفتم مشخص بود مردنی هستش.. یکی دیگر با خنده میگفت؛ ولی خوب جرات خودکشی داشت. و یهو همهمه شد..

نمی دانم چند وقت گذشته بود. چشمانم را که باز کردم اطرافم نایلون های زیادی آویزان بود. انگار اتاق محافظت شده بود. بدنم حسی نداشت. پلک هایم سنگین  شده بود. انگار زیر خروار خروار خاک حبس شده بودم. خانم پرستاری که کنار تختم بود رو به من کرد و گفت؛ دخترم اگر نمی تونی صحبت کنی با تکان دادن سر با من حرف بزن… خدا به جوانی تو رحم کرده است. درصد سوختگی پایین هستش. صورت و دستانت کم سوخته اما نیازمند مراقبت هستی..

انگار لب هایم را بهم دوخته بودند. نای حرف زدن نداشتم که سوال کنم اینجا کجاس و چه اتفاقی برای من افتاده است. زمان به سختی سپری می شد و من همچنان بدون تحرک روی تخت بیمارستان سوختگی دراز کشیده بودم.

لیلی (اسم مستعار) یکی از قربانیان خودکشی در استان می باشد که آرزو می کند ای کاش زمان به عقب بر می گشت و دست به خودکشی نمیزد. او از اینکه تلاش کرده جان خود بگیرد سخت پشیمان است و حالا زیبایی صورتش را از دست داده است.

 اتفاق تلخی که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود..

وی در گفت و گو با خبرنگار ما می گوید؛ صحنه های آن شب هر روز در ذهنم مرور می شود و با شنیدم هر خبر خودکشی حالم بد می شود و کلی خاطرات تلخ برایم زنده می‌شود.

لیلا با گریه ادامه داد: پدرم بعد از خودکشی، خیلی پیر و شکسته شده است. خیلی التماس کرد این کار را نکنم اما من به حرفش گوش ندادم.. خدایا من را ببخش..

خانم اسماعیلی(اسم مستعار) افزود: با این کار فرصت زندگی و درس خواندن را از خودم گرفتم. (کاش زمان به عقب بر می گشت.. کاش)

وی می گوید؛ پدرم ماشین خود را که تنها منبع درآمد خانواده بود برای عمل جراحی فروخته است. انگشتان دستم بر اثر شدت آتش به هم چسبیده شدند. پوست بدنم دچار تاول و قرمزی و زخم هایی نیز ایجاد شده است.

لیلا با بغض؛ یک طرف صورتم سوخته و شنوایی گوش سمت راست را کلا از دست داده ام. پدرم برای درمان من خیلی تلاش می کند.

غلامرضا پدر لیلی در گفتگویی ادامه داد: کاشکی کور می شدم و  این روزها را نمی دیدم. به دخترم که نگاه می کنم غم دنیا روی دوشم سنگینی می کند.

وی با هق هق گریه می گوید؛ بگو مگو بین خانواده همیشه بوده و هست. نمی گویم همسرم مقصر نبود اما دخترم به خاطر دل من هم شد نباید اینکار را انجام میداد. به دست و پیش افتادم اما گوش نداد…

آقای اسماعیلی در حالی که اشک های خود را پاک می کرد با صدای لرزان تکرار می کرد (به خدا به مرگ راضیم)..

وی افزود؛ با دکتر خوبی برای انجام عمل زیبایی لیلا صحبت کردم. خانه را هم برای فروش گذاشتم. حاضرم جانم را برای دخترم فدا کنم…

صبریه مادر لیلا نیز در حالی که گریه امانش را بریده بود از رفتارش اظهار پشیمانی می کند، و به مادران توصیه می کند، با فرزندان خود مهربان باشند. تا به سرنوشت من گرفتار نشوند.

وی ادامه داد: اگر آن روز به لیلا گیر نمی دادم. به او حرف های زشت نمیزدم امروز شاهد این صحنه های تلخ نبودم.

خانم رحمانی(اسم مستعار) در حالی که دو دستش را روی سر گذاشته بود برای حال و روز دخترش آه و زاری می کرد.

مطمئناً درک خودکشی دشوار است

یک روانپزشک خودکشی می گوید: بدر فتاری والدین یک مسئله شایع در جامعه است که می‌تواند تأثیراتی شدید بر روی روح و روان فرزندان داشته باشد.

وی بیان داشت: این رفتارها می‌توانند شامل سوءاستفاده فیزیکی و روانی، نادیده‌گرفتن نیازها و احساسات فرزند، انتقاد و نقد بی‌وجهانه، خشونت و زورگویی، تحریک و بی‌احترامی و … باشند.

وی عنوان کرد: بدرفتاری والدین می‌تواند باعث بروز خودشکنی در فرزندان شود. فرزندانی که تحت بدرفتاری قرار دارند، اغلب احساس تنهایی، ناراحتی، نارسایی و بی‌ارزشی می‌کنند. این احساسات ممکن است باعث شود که فرزندان به خودشکنی روی بیاورند تا در برابر این احساسات مقاومت کنند.

دکتر علوی ادامه داد: دلایلی که افراد اقدام به خودکشی می کنند متنوع و پیچیده است، اما اغلب شامل دردهای شدید عاطفی یا جسمی است که برای فرد غیرقابل تحمل است.

وی تصریح کرد: فکر کردن به خودکشی ممکن است سخت باشد. بنابراین خیلی کمتر در مورد آن صحبت می شود. بسیاری از مردم از این موضوع دوری می‌کنند و آن را ترسناک و حتی غیرممکن می‌دانند. مطمئناً درک خودکشی دشوار است.

جلوگیری از ۴۵ خودکشی توسط سازمان اتش نشانی ابلام

مدیرعامل سازمان آتش نشانی شهرداری ایلام در گفت و گو با خبرنگار ما از عملیات موفق نجات و تلاش برای انصراف ۴۵ شهروند ایلامی از خودکشی در سال گذشته خبر داد.

لطفی افزود: پس از دریافت گزارش توسط ستاد فرماندهی، عملیات گروه امداد و نجات نزدیک‌ترین ایستگاه به محل مورد نظر اعزام و بلافاصله عملیات نجات و انصراف از خودکشی آغاز می شود.

وی بیان داشت: فردی که این راه را انتخاب می‌کند، به طور قطع مشکل درونی دارد و باید به آن رسیدگی کرد.

کد خبر/۸۳۵۹۰
  • نویسنده : سمیه آذرمهر، فعال رسانه ای ایلام