راسان خبر ایلام/پیامدهای این ناکارآمدی در ابعاد مختلف قابل مشاهده است.

نقدی بر بحران ناکارآمدی سیاسی و مدیریتی از منظر آسیب شناسی و جرم شناختی انتقادی وسیاسی

پیش درآمد
ناکارآمدی سیاسی و مدیریتی به عنوان یکی از چالش‌های اساسی نظام‌های حکومتی محسوب می‌شود که ریشه در عوامل متعدد دارد. این پدیده زمانی رخ می‌نماید که ساختارهای سیاسی و مدیریتی از تحقق اهداف تعیین‌شده ناتوان باشند، خدمات عمومی را به نحو مطلوب ارائه ندهند و در حل معضلات جامعه ناموفق عمل کنند. عوامل بنیادین این ناکارآمدی را می‌توان در چند محور اصلی دسته‌بندی نمود. نخست آنکه فساد اداری و مالی به اشکال مختلفی چون رشوه‌ستانی، پارتی‌بازی و سوءاستفاده از موقعیت‌های شغلی، موجب تخصیص نادرست منابع عمومی و کاهش اعتماد اجتماعی می‌گردد. عامل بعدی به نارسایی‌های موجود در فرآیند تصمیم‌سازی بازمی‌گردد که در آن تصمیمات کلان، اغلب بدون پشتوانه کارشناسی و صرفاً بر اساس ملاحظات سیاسی اتخاذ می‌شوند. از دیگر عوامل مؤثر می‌توان به ساختار پیچیده و ناکارآمد بوروکراسی اشاره کرد که با ایجاد موانع اداری غیرضروری، سرعت اجرای پروژه‌های ملی را به شدت کاهش می‌دهد. همچنین ضعف سیستم‌های نظارتی و عدم شفافیت در عملکرد نهادهای دولتی، بستر مناسبی برای سوءمدیریت و تصمیم‌گیری‌های غیرتخصصی فراهم می‌آورد. البته این ناکارآمدی صرفاً به چند بخش ساده تقسیم نمی‌گردد و به صورت چند وجهی قابل بحث و بررسی است.

پیامدهای تبعی ناکارآمدی سیاسی و مدیریتی

پیامدهای این ناکارآمدی در ابعاد مختلف قابل مشاهده است. در بعد اقتصادی، شاهد کاهش رشد تولید ناخالص داخلی، افزایش نرخ تورم و بیکاری، و خروج سرمایه‌های ملی خواهیم بود. از منظر اجتماعی، این وضعیت به گسترش نابرابری‌های اجتماعی، کاهش کیفیت خدمات عمومی در حوزه‌هایی مانند آموزش و بهداشت، و در نهایت کاهش رضایت عمومی منجر می‌شود. در سطح کلان‌تر، تداوم این روند می‌تواند به بحران مشروعیت نظام سیاسی بینجامد، چرا که شهروندان به تدریج اعتماد خود را به کارآمدی نظام حاکم از دست می‌دهند. این وضعیت در عرصه بین‌المللی نیز موجب تضعیف جایگاه کشور در عرصه دیپلماسی و کاهش جذابیت برای سرمایه‌گذاران خارجی می‌شود. راهکارهای اساسی برای برون‌رفت از این وضعیت شامل مجموعه‌ای از اقدامات اصلاحی است. تقویت نهادهای نظارتی مستقل، اصلاح ساختار اداری با کاهش بروکراسی غیرضروری، استقرار نظام شایسته‌سالاری در انتصاب مدیران، افزایش مشارکت مردمی در فرآیندهای تصمیم‌گیری، و ارتقای سطح تخصص مدیران از طریق آموزش‌های تخصصی، از جمله این راهکارها محسوب می‌شوند. تحقق این اصلاحات مستلزم وجود اراده سیاسی قوی در سطح حاکمیت و مشارکت فعال نهادهای مدنی و رسانه‌هاست. تجربه کشورهای موفق در این زمینه نشان می‌دهد که ترکیب مناسبی از نظارت مستمر، پاسخگویی شفاف، و به‌کارگیری نیروهای متخصص می‌تواند به بهبود چشمگیر در کارآمدی نظام مدیریتی بینجامد. بدون تردید، غلبه بر چالش ناکارآمدی سیاسی و مدیریتی، گام اساسی در مسیر توسعه پایدار و تحقق اهداف ملی هر کشوری محسوب می‌شود.

عدم توجه به نخبگان واقعی رسیدن به نخبگان ساختگی
عدم توجه به جامعه نخبگان واقعی در نظام سیاسی، یکی از چالش‌های کلیدی بسیاری از جوامع، به‌ویژه در ایران معاصر است. این مسئله پیامدهای گسترده‌ای بر کارآمدی حکمرانی، توسعه سیاسی و اجتماعی، و حتی انسجام ملی دارد. در جامعه کنونی معاصر، منزلت نخبگان مشخص نیست و مرزهای نخبه‌گی مخدوش شده است. این امر به دلیل ضعف ساختار سیاسی و عدم توجه به آزاداندیشی رخ داده است. نبود سازوکارهای مناسب برای تربیت، رقابت و گردش نخبگان موجب شده افرادی بدون طی مراحل طبیعی و کسب تجربه کافی به مناصب بالا برسند و این امر به تنزل جایگاه نخبگان واقعی منجر شده است. نخبگان با فشارهای محیطی برای وابسته‌سازی، سانسور، و حتی خریداری مواجه‌اند که استقلال فکری و عملی آن‌ها را تهدید می‌شوند. نبود انسجام در میان نخبگان و عدم اعتماد متقابل میان این قشر و حکومت، با چنین فضایی همکاری مؤثر را بیش از پیش دشوار می‌نماید، علاوه بر این فضای امنیتی، محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی، و ناکارآمدی نهادهای نخبه‌ساز، امکان بروز و بهره‌برداری از ظرفیت نخبگان را کاهش داده است. کنار گذاشتن نخبگان از فرآیند تصمیم‌گیری و توسعه سیاسی، به ناکارآمدی نهادهای حکمرانی و ضعف در حل مسائل کشور منجر می‌شود. این قشر به دلیل عدم مشارکت فعال و نبود ارتباط سازنده با مردم و حاکمیت، به “تافته جدا بافته” تبدیل شده‌اند و این فاصله باعث کاهش همگرایی و انسجام ملی می‌شود. ورود افراد فاقد تخصص و تجربه کافی به عرصه سیاست، باعث سطحی شدن تحلیل‌ها، تصمیمات غیرکارشناسی و ضعف در مدیریت بحران‌ها شده است. نخبگان به دلیل محدودیت‌ها و عدم امکان مشارکت مؤثر، یا مهاجرت می‌کنند یا به فعالیت‌های غیررسمی و زیرزمینی روی می‌آورند که این امر به هدررفت سرمایه انسانی منجر می‌شود. اینجاست توسعه سیاسی و اجتماعی بدون مشارکت نخبگان واقعی، دچار رکود و حتی پسرفت می‌شود، چرا که نخبگان نقش کلیدی در ارائه راهکارهای عملی و اجرای برنامه‌های توسعه دارند. فضای باز سیاسی و اجتماعی، امکان بروز و مشارکت فعال نخبگان را افزایش می‌دهد و از مهاجرت و انزوای آنان جلوگیری می‌نماید. افزایش اعتماد و همکاری میان نخبگان و حکومت ایجاد بسترهای گفت‌وگوی آزاد و اعتمادسازی متقابل، زمینه را برای همکاری مؤثرتر فراهم می‌کند. عدم توجه به جامعه نخبگان واقعی در نظام سیاسی، موجب کاهش کارآمدی، افزایش شکاف‌های اجتماعی و سیاسی، و رکود توسعه می‌شود. راه برون‌رفت از این وضعیت، شناسایی و به‌کارگیری نخبگان واقعی، ایجاد سازوکارهای شفاف و تقویت اعتماد و همکاری میان نخبگان و حاکمیت است.
درمان از ریشه یابی تا راهکارهای علمی و عملی
ناکارآمدی سیاسی و مدیریتی همچون بیماری مزمنی است که تمام ارکان نظام حکمرانی را درگیر کرده است. این معضل پیچیده از تعامل نامناسب عوامل ساختاری، فرآیندی و رفتاری نشأت می‌گیرد و در نهایت به کاهش کیفیت خدمات عمومی و تضعیف اعتماد اجتماعی می‌انجامد. در سطح ساختاری، طراحی ناکارآمد نهادها و تداخل وظایف سازمانی، بستری مناسب برای بروز مشکلات فراهم می‌آورد. قوانین قدیمی و پیچیده، همانند دیوارهای بلندی هستند که سرعت تصمیم‌گیری و اجرا را به شدت کاهش می‌دهند. از سوی دیگر، نظام نظارتی ضعیف و ناکارآمد، امکان شناسایی و اصلاح خطاها را محدود می‌سازد. در بعد فرآیندی، برنامه‌ریزی‌های غیرواقع‌بینانه و فاقد پشتوانه کارشناسی، به تخصیص نادرست منابع منجر می‌شود. ارزیابی‌های صوری و غیرعلمی نیز امکان یادگیری از اشتباهات و بهبود مستمر را سلب می‌کند. نظام انگیزشی معیوب، که در آن ارتباطی بین عملکرد و پاداش وجود ندارد، انگیزه کارکنان را برای ارائه خدمات مطلوب از بین می‌برد. این شرایط نامساعد به شکل‌گیری الگوهای رفتاری نامناسب دامن می‌زند. فرهنگ عدم مسئولیت‌پذیری و تصمیم‌گیری‌های فردمحور، فضایی ایجاد می‌کند که در آن نوآوری و تغییر جایی ندارد. اخلاق حرفه‌ای تضعیف می‌شود و منافع شخصی بر مصالح عمومی اولویت پیدا می‌کند. برای شکستن این چرخه معیوب، نیازمند اصلاحات اساسی در تمام سطوح هستیم. بازطراحی ساختارها، به‌روزرسانی قوانین، استقرار نظام شایسته‌سالاری، ایجاد انگیزه‌های مناسب و ترویج فرهنگ پاسخگویی، از جمله اقدامات ضروری هستند. این تغییرات اگرچه زمان‌بر خواهند بود، اما با عزم راسخ و مشارکت جمعی، می‌توانند نظام حکمرانی را به مسیر صحیح هدایت کنند.
  • نویسنده : سید محمد رضا موسوی فرد، عضو هیات علمی گروه فقه و حقوق دانشگاه آزاد اسلامی